یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

اعتیاد...

قیافه ام تابلو شده بود



گفتند :چی می کشی؟



گفتم :چیز خاصی نمی کشم



یه کم از روزگارمی کشم



یه کمی هم دردمی کشم



هرموقع هم عشقم بکشه نفس می کشم



گفتند :نه چی میزنی؟



گفتم :خودم که چیزی نمی زنم



ولی



دلم شور میزند



چشمانم تار



گفتند :نه یعنی چی مصرف می کنی؟



گفتم :هان...زندگی مصرف می كنم...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:زندگی,مصرف,چشمان,تار,عشق,درد,قیافه,روزگار,خاص,تابلو,دلنوشته,عشق,تو,مصرف,اعتیاد,
  • شما یادتون نمیاد

    شما یادتون نمیاد
    اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!!




    شما یادتون نمیاد
    وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیمش



    شـمــا یـادتــون نـمــیــــــــاد…
    بـزرگتـــــریـن کابـوس شب عیــــد “پـیــــک نـوروزی” بود …



    شما یادتون نمیــــــــاد…
    خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم



    شما یادتون نمیاد
    تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم



    شما یادتون نمیاد
    یه زمانی همه تیم ها رو میذاشتم تو قوطی درشو می بستم
    “مسی”









    شـمــا یـادتــون نـمــیــــــــاد…
    از کلاس اول دبستــــان تـا آخرین روز دبیـرستــــان،
    همه معلمها و ناظم ها:
    کلاس شما “بـــــدتریـن” کلاسیه که تا حالا داشتم …



    شما یادتون نمیاد
    پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.



    شما یادتون نمیاد
    دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم



    شما یادتون نمیاد
    یه زمانی همه تیم ها رو میذاشتم تو قوطی درشو می بستم
    “مسی”



    شما یادتون نمیاد
    بعضی وقتا جلو جلو، حاشیه ی صفحه های بعدی دفترمون رو هم خط کشی میکردیم که بعدا راحت باشیم



    شـمــا یـادتــون نـمــیــــــــاد…
    به سلامتی اون باجـــــه تلفنی که تو بارون میرفتی زیر سقفش ،
    یدونه دو زاری مینداختی توش…
    یه ساعت حرف می‌زدی.. .
    آخـرشــــم پولتــــو پس می‌داد …



    شما یادتون نمیاد
    آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن



    شما یادتون نمیاد
    تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!



    شما یادتون نمیاد
    ستاره آی ستاره، پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
    دیدمش از اونجا رفت، اون بالا بالاها رفت، بالا پیش خدا رفت
    خدا که مهربونه، پیش بابام میمونه
    گریه نمیکنم من، که شاد نباشه دشمن



    شما یادتون نمیاد
    تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم



    شما یادتــون نمیـــــــــــاد…
    از لوک خوش شانس بودن ؛
    آخرش تنهایی سمت غروب رفتنو یاد گرفتیم و بس !



    زمـانی که خاطــــره هـایــت از امیـــــدهایت قــوی تر شـدند
    پیـــر شـدنت شـــروع میشــود … پیـــر شـدیـمـــا
    امید.خاطره.شروع

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    اعتیاد...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا